رعد

اینجا کلبه تنهایی من است کسی نمی اید کسی نمیبیند کسی نمیفهمد فقط من هستم و تو.. معبود بزرگ من.. نمیخواهم کسی بیاید و ببیند..

رعد

اینجا کلبه تنهایی من است کسی نمی اید کسی نمیبیند کسی نمیفهمد فقط من هستم و تو.. معبود بزرگ من.. نمیخواهم کسی بیاید و ببیند..

زندگی سرابی بیش نیست..

دراین غمسراغمگساری نبود 

 بسی ناله کردیم ویاری نبود 

 دلت رامکن ره بردوباخت 

 که این زندگی جزقماری نبود..

نظرات 2 + ارسال نظر
فرهاد جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:37 ب.ظ http://lostheaven.blogfa.com

سلام.
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

پس من چه باید بگویم که بر سر زندگیم قمار کرده ام، قماری که باختن شرط وارد شدنش است تا کسی گرسنه نماند . تا دیگر کسی از کمبود غذا نمیرد و کسی شب گرسنه سر بر بالین نگذارد ُاما مرا محارب با خدا و آلوده کننده ی محیط زیست و دشمن سلامتی انسانها می نامند؟؟؟

?!?!

FARVARDINIES BOY دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:24 ب.ظ http://farn.blogsky.com

پیش از من و تو بسیار ، بودند و نقش بستند


دیوار ِ زندگی را زین گونه یادگاران


وین نغمه ی محبت، بعد از من و تو ماند


تا در زمانه باقیست آواز ِ باد و باران

آپم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد