خداحافظ پریزاد من ای تنهای دیوانه
برو بگذر از این شهر و از این خانه
تو همجنس دوبیتی های پراحساس من بودی
ولی اکنون نمیخواهم بمانی در میان کوچه های سرد ویرانه
برو لیلای من که من خسته ام ...
درون سینه تنگم پر از تابوت مرگ است..
در اینجا انچه میروید سراسر یاس بیرنگ است..
ببین انجا پرستو میهمان هرشب نور است..
ولی اینجا سحر خفته است و شب کور است..
نمیدانم کی میشود اینجا کابوس زشتی را ندید؟
در انحنای لحظه ها اندوه و پستی را ندید ؟
من اما به یادبود مرگ رویایم ...
از این پس سرنوشتم را به دست باد خواهم داد
برایم هرچه پیش اید خوش اید هرچه بادا باد..
برو لیلای من که من خسته ام ...
ببین در انتهای بودنم
میان وحشت شبهای ظلمتگون دردالود
غزل را با ددوبیتی میکنم درهم
برو دیگر که حرفی نیست در میان واژه های تلخ زجرالود...
وبلاگ قشنگیه
سلام ممنون که به وبم سر زدید وبلاگ شما هم خیلی قشنگه با اسم وبلاگتون لینکتون کنم؟
دختر کوچولو؟
من خودم کوچولوام گلم
لینک وبلاگ قشنگتونو گذاشتم.
اگه خواستید منو با عنوان زیر لینک کنید:
FARVARDINIES BOY
زیبایی در نگاه ادمهاست، نه چیزی که بهش نگاه میکنن..
سلام خوبی؟چه خبر؟
یعنی چی توام کوچولویی؟
خوب باشه کوچووووووووووولوووووووووووو جون وبلاگت قشنگه.
مرسی گلم،خوبم ممنون که بهم سر زدی، من کوچولوها را بیشتر دوست دارم، گفتم شاید حرفم بهت برخورده!
راستی چشمای خودت خوشگلن دختر کوچولووووو